زبانحال امام مجتبی علیهالسلام در هنگام شهادت
شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : غزل
بازاز گریه ی من چشم شب تارگریست چشم مهتاب به حالِ منِ بــیدارگـریست
تا کـــه از سینه ی خود آه کشــیدم آرام دل سنگ آب شُدُ آه شــرر بار گریست
پاره های جگرم ازلب سرخم تا ریخت جـگرطشت ازاین روضه ی دشوارگریست
یـادِ آن روز که جای همه ی مردم شهر یک یهودی به غریبیِ پدرِزارگـریست
یــادِ آن روز کــه آتـــش نـفسم بند آورد یـاد آن روز که دل درغمِ دلدارگریست
چقدرسخت گذشت است به مردی که بخاک پیــش چشم همه در حلقۀ انظار گریست
دیــد آتــش که کسی نیست بگوید بر ما شعله زد بردَر و درسوخت و تبدار گریست
در آتـــش زده بـــود و گـل یاس و مادر آنچنان خورد به دیوار که دیوارگریست
|